۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

با آوازی همگانی بر سیم های روشنی و رابطه(شعر)


پرنده
تاچشم کار می کند
پرنده هست


پرنده های بی هوا
پرنده های سراسیمه
بی تاریخ
با آوازی همگانی
بر سیم های روشنی و رابطه

هميشه مي توانند آواز بخوانند
چیزی کم نمی شود از آنها
چیزی رافراموش نمی کنند
همیشه می توانند به یاد نداشته باشند


می توانند
در زیر زمین های ما
در شاخه های خودشان
مخفی بمانند
می توانند
ذرات زرینی
برجای بگذارند همیشه
از بودنشان
هر وقت که بخواهند می توانند
باز نگردند به خانه هایشان


وانمود نمی کنند که پرنده اند
هراسی ازیکدیگر ندارند
اتفاقی غریب تر از پرواز
نمی افتد برایشان
برفراز بامهای ما
در سایه روشن خانه های ما
آشیانه می سازند
بي خبر از قيمت اجاره خانه ها
از وضع آب و هوا
بی خبر از نرخ نفت
از سقوط ناگهانی
از جاذبه
از جنگ
تغییرات جوی و رودخانه ای


بی نیاز از دانستن
این همه که ما میدانیم
پرواز می کنند پرندگان
پرواز می کنند
وتا چشم کار می کند

تا چشم کار می کند
...

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

بچه ها ! من همین الان یک نفر را کشتم + احضاریه های درگیری های 22 بهمن پارسال در دهدشت رسید

<<"بچه ها ! من همین الان یک نفر را کشتم " این را گفت و قمه ی خون آلودش را را با پیراهنش پاک کرد .>>این مینیمال رعب انگیز دوروز پیش در سطح شهر دهدشت اتفاق افتاد .به نقل از حاضرین بهزاد تقریبن 16 ساله که در پی درگیری مقتول با پدر آنهم برای پرداخت نکردن بدهی عقب افتاده در گیرشده بودد مرد تقریبن 35 ساله(متاهل) را به سلاح سرد از پای در آورد به دنبال این اتفاق خانواده مقتول مغازه پدر را به آتش کشیذ ند و خانواده ی قاتل به یکی از شهر های اطراف متواری شد.
این روزها حوادث ناگوار زیادی در سطح شهرکوچک دهدشت از دزدی وتجاوز و آزار واذیت های جنسی گرفته تا قتل وخود کشی اتفاق می افتد. البته از بین همه ی اینها آمار قتل ودزدی ازهمه بیشتر است .آنهم نه در خانه ها که جایگاه همیشگی خشونت است بلکه در خیابان های شلوغ (درهم برهم )شهر .شاید بایک حساب سر انگشتی بشود گفت در این شهرستان کوچک سالانه بیش از 50 نفر در درگیری های خیابانی کشته میشوندوتقریبن به همان تعداد محکوم به اعدام اند .همه ی این اتفاقات را جمع میکنیم با احضار همگانی کسانی که در درگیری های 22 بهمن پارسال در لیست سیاه قرار گرفتند .آنهم درست قبل از 22 رعب انگیز بهمن امسال .میگویم هراس انگیز البته نه برای مردم خشونت کشیده وخشونت دیده وخشونت پروریده ی ما بلکه برای عاملین اصلی این خشونت ورزی ها وقتل ها وجنایات کوچه بازاری .وقتی در خیابان هاو دانشگاهها وتمام حوزه های عمومی وخصوصی مردم سراسر کشور شاهد جنایات این رژیم فاسد هستیم چطور انتظار داشته باشیم که خواهر وبرادر و پدر و مادر ودوستانمان در یک کینه ورزی ساده لوحانه ی خانوادگی و فامیلی که کم هم نیستند مجروح ویا کشته نشوند.این خشونت منتشر آیا پیامد عملکرد خود مجریان دولت کودتا وبالاتر از آن حکومت استبدادی و فرمایشی اسلامیشان نیست .از اعتیاد وبیماری های روانی وفیزیکی که بهتر است چیزی نگوییم .گفتن ندارد دیدنی های زیر گذرگاههای شهر، جسد های باد کرده وکبود چند شبه نه اینهار را دیده ایم همه .گفتن ندارد دیگر .اگر اقتصاد را عامل اصلی بدانیم اقتصادی که چرخه ی آن منحصرن در دست عد ه ی معلوم الحالی ست .که با نام ریس و وکیل و قاضی ونماینده مجلس و سرمایه دار وابسته به مافیای آنهایند .سرمایه ای که در دست آنهاست و وتفاله ی سودجویی های آن هم به دست مردم نمیرسد .اگر بگوییم این خشونت نتیجه اعدامهای همیشگی ست که به گفتار فوکویی تنبیه مراقبت نمی آورد اگر بگوییم که در غیاب فرهنگ است کخ چنین میشود میبینیم فرهنگ در گستره ی زبان جای میگیرد و همه ی ما خوب می دانیم که زبان ما مغموم و پاره پاره است امروز وفقط در حوزه ی واژگان تها کمتر از یک سوم آن در ادبیات مردم ما برجای نمانده است و همین ما را در یک سرازیری ناگزیر تاریخی انداخته که باید به هر چیزی چنگ بیندازیم تا انسانیت و فردیتمان تمام وکمال از دست نرود . تا هرروز صبح که از بستر بلند می شویم نگوییم من امروز یک نفر را کشتم .که آن یک نفر اگر دیگری نباشد حتمن خود ماییم .باید به خیابان بیاییم وبا هم باشیم .

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

نونی زینه وهگری یا نمه زینه



درختها بهتر از شما مي فهمند

مرداد چه بلايي سر جوانيم آورد

دادم به دست خورشيد

كه بي رحم تر از جهنم

يادم بياورد باران را

هيچ وقت تابستان را نمي بخشم

سيبي كنار عكس جوانيم

بود

به زمين افتاد

فرسود

بعد مردي با جاذبه ي دستهايش

آخرين يادگاريم را

روي سنگي نوشت

بهشت

و زمين براي هميشه

جاذبه اش را از دست داد .

((عزیز فریدونی))

مهرنویس: به گمانم برادرزاده ی عزیزبود که می گفت در آخرین سفرشان به تهران او پاچه ی شلوارش را تا زانو بالا برده بود آنهم یک لنگه اش را و بین جمعیت پابرهنه میدوید آلبته مثل دیوانه ها (اینطور میگفت و به گمانم با اندوه میخندید).به نشان اعتراض به خستگی رعایت کردن همه چیزمیدوید. نا امیدی زیستن در جهان یک سر سرکوب و دوندگی .... .این روزها دویدن به هر شکل و شمایلی در خیابان به هر دلیلی مجاز است .کتک خوردن کشته شدن و فریاذ زذن .با پای برهنه که چه عرض کنم عریان هم که باشی نابهنجاری به حساب نمی آید .اینقدر قانون شکنی و رفتارهای ضد بشری ذر خیابان میبینی که به قول خودمان "نونی زینه وهگری یا نمه زینه "

یادش گرامی کاش بود و سست شدن و ریختن پایه های استبداد را میدید
.