۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

شعر

فرو نیامده از عرش
فرش می شود خیابان
جلوی تو
و بدرقه ات می کنند
چند گنجشک بینوا
تا درب خانه
تو اما دیگر
فریب این خیابان خیالاتی را نمی خوری
در این هوای بعد از ظهر
به سمت دیگری می روی
شاید
جایی
کسی
به  انتظارت باشد

۳ نظر:

عليرضاعباسي گفت...

درود مهرگان
خيلي كم پيدا شديد آموس خوبه؟ يه خبري چيزي بده نمي دونم شماره ي تو يا آموس همون قبلي هاست كه بعيده خودت يه زنگ بهم بزن يا شمارتو برام بذار.
به مهرآوه ، آموس ، كوچولو و بقيه سلام برسون ، باميد ديدار - شاد باشي- بدرود

ناشناس گفت...

سلام مهرگان تازه شنیدم یه کوچولوی ناز به جنبش پیوسته قدمش مبارکه سبز باشی

ماهک گفت...

ازخواندنت لذت بردم .مرسی